Web Analytics Made Easy - Statcounter

گروه زندگی- فاطمه زهرا نصراللهی: خاطرم می‌آید دوران نوجوانی به قدری ساده و خام بودم که هرچیزی که می‌شنیدم به راحتی آن را می‌پذیرفتم. جالب اینجا بود که در آن زمان تصور می‌کردم خیلی هم بارم هست و خیلی می‌فهمم! در همان دوران یکی از دوستانم برایم داستانی از زندگی خود تعریف کرد که بسیار تحت تاثیرش قرار گرفتم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در حدی که تمام پس اندازم و طلاهایم را بدون گفتن به والدینم پنهانی در اختیار او قرار دادم. 

می‌گویند انسان‌ها فراموش کارند، اما من چنان ضربه‌ای از آن دوران خورده‌ام که به نظرم هزاران سال هم بگذرد، محال است فراموش کنم. انگار همین دیروز بود. دوستم که یک دختر شیک و پیک بود که بوی عطرش تا چند روز از مشام نمی‌پرید، سر درد و دلش با من باز شد.

از پدرش که سرطان داشت گفت و از مادرش که به خاطر تهیه خرج زندگی مجبور است صبح تا شب کار کند. و حتی خودش هم بیشتر روز را مشغول کلفتی و کار برای دیگران است. به اینجای قصه‌اش که رسید اشک در چشم‌هایش حلقه زد و گفت من هم یک تومور بزرگ در سرم دارم. و با لبخندی تلخ ادامه داد: امروز و فرداست که دار فانی را وداع بگویم!

در ذهنم همیشه او را آدم خوشبختی می‌دیدم و به نظرم محال بود، او با چنین مشکلاتی دست و پنجه نرم کند، اما تنها دوستم بود و شنیدن اینکه به همین زودی‌ها از دستش می‌دهم حالم را دگرگون کرد و با اینکه منطقم نمی‌پذیرفت اما بعد از اینکه گفت برای عمل نیاز به پول دارد، هرچه داشتم و نداشتم را به دست او سپردم. اما او بعد از گرفتن پول دیگر کمرنگ و کمرنگ تر می‌شد. من هم به خیال اینکه او عمل دارد، این رفتارش را طبیعی قلمداد می‌کردم. سال تحصیلی تمام شد و دیگر او را ندیدم و هرچه با او تماس می‌گرفتم جوابی دریافت نمی‌کردم. چند وقت بعد از بچه‌ها شنیدم که او از آن‌ها هم با همین روش پول گرفته و دیگر جوابشان را نداده است!

این فکر که او مرا با حرفهایش گول زده است و از احساساتم سوء استفاده کرده تا چند سال مرا نسبت به اطرافیانم بدبین کرده بود. از آن بدتر از دست دادن شخصی که فکر می‌کردم دوستم است طوری مرا شکست که بعد از آن به سختی توانستم با شخص دیگری ارتباط برقرار کنم.  هروقت کسی برایم حرفی می‌زند. ناخود آگاه فکر می‌کنم، نکند که دروغ می‌گوید؟ اگر دروغ بگوید چه؟ 


دکتر «فریبرز باقری» روان درمانگر، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم تحقیقات و رئیس مرکز سلام 

 

این اتفاق ممکن است به اشکال مختلف برای هر یک از افراد پیش آمده باشد. در واقع دروغ گویی و دروغ شنیدن آثاری دارد که نمی‌شود به آسانی از آن گذر کرد. با دکتر «فریبرز باقری» روان درمانگر، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم تحقیقات و رئیس مرکز سلام در امین آباد به گفت وگو نشستیم که درباره آثار دروغ گویی برایمان بگوید. مشروح آن را در ادامه می‌خوانید: تاثیر دروغ بر افکار عمومی چیست؟ 

*امروزه دشمنان با استفاده از به کارگیری جنگ نرم سعی در بر هم زدن اذهان عمومی دارند و با دروغ گویی و بزرگ نمایی سعی در تشویش دارند. برایمان بگویید که جنگ نرم چه تاثیری بر افکار عمومی می‌گذارد؟

«دو نوع جنگ در دنیا رواج دارد؛ جنگ نرم افزاری و جنگ سخت افزاری.  در جنگ های قدیم که به آن کلاسیک یا جنگ سخت می‌گویند، کشورها لشکرکشی، پیاده نظام و سواره نظام تدارک می‌دیدند. اما امروزه دشمنان این چنین هزینه‌هایی نمی‌کنند، بلکه به جنگ نرم روی آورده‌اند که اکثرا نیابتی است و حالت تروریستی و روانی دارد.

جنگ نرم حالت ترکیبی دارد و معمولا تسخیر کشورها با این روش صورت می‌گیرد. گام اول دشمن جنگ‌های نرم افزاری است که ترس و نگرانی و هنجارشکنی ایجاد کنند. مرحله بعدی بی اثر کردن نیروهای نظامی و انتظامی است. و مرحله سوم تسخیر است. اصلی ترین هدف جنگ نرم ایجاد تردید، یأس، ناامیدی، شکستن اعتبارها، هنجارها و قوانین است. 

بعد از اینکه یک گروه اجتماعی، چه در ایران چه هرجای دیگر دچار تردید و سرگردانی شد و قوانین و نهادهای اجتماعی برایش از اعتبار افتاد، دشمن با کمترین میزان نیروی تخریبی که معمولا به صورت حملات تروریستی است، به هدف خود که ایجاد رعب و انفعال اجتماعی است، می‌رسد.»

 چطور خودی می‌شود، بیگانه و بیگانه می‌شود، خودی؟! 

*چطور  افراد در دام و تله دشمن می‌افتند و چه اتفاقی می افتد که متوجه دروغ آنها نمی‌شوند؟

«تصور کنید در جنگ‌های کلاسیک یک نفر می‌رود خط مقدم جبهه جنگ چه اتفاقی می‌افتد؟ احتمال اینکه گلوله بخورد زیاد است یا حتی کشته یا مصدوم شود. در جنگ‌های نرم افزاری هم همین موضوع صدق می‌کند. کسی که شبکه هایی را تماشا می‌کنند که سابقه جنایت در این مملکت دارند آسیب می‌بینند و برای آنها خودی می‌شود، بیگانه و بیگانه می‌شود، خودی! و این دقیقا هدفی است که دشمنان دنبال می‌کنند.

وقتی یک نفر در طول روز نزدیک به ۷، ۸ ساعت  از وقت خود را به تماشای اخبار از شبکه‌های خارج از کشور می‌نشیند. توسط اخبار منفی بمباران می‌شود. این فرد کم کم حالت خشم و نارضایتی و پرخاشگری پیدا می‌کند. و این نگاه منفی بر نحوه تفکر او تسلط پیدا می‌کند. چراکه این رسانه ها مدام خبرهای منفی و کذب از کشورمان نشان می‌دهند.»

 گمراهی که با نشستن پای شبکه های آنور آبی حاصل می‌شود

این گمراهی متاثر از مصرف کالاها و رسانه‌های فرهنگی غربی که هدف‌شان دشنمی با ایران است. نشستن پای رسانه‌های ماهواره‌ای موجب می‌شود که یک فرد چه بخواهد چه نخواهد یاس و ناامیدی نسبت به این مملکت و تفکر سیاه و سفیدی پیدا کند و طیفی نبیند. تصورات غلط و اغراق آمیزی بر فرد مستولی می‌شود؛ مثلا می‌گوید همه آدم‌ها دشمن من هستند یا همه بد هستند. این بدبینی باعث می‌شود که کینه و نفرت نسبت به محیط پیدا کند. این بدبینی بر روابط با خانوادگی و اجتماعی او هم تاثیر می‌گذارد.

بدترین و فاجعه بار‌ترین تاثیر اخبار دروغ این است که فرد نگاه انتقادی خود را از دست می‌دهد  و فقط رسانه‌های آن‌ور آبی را می‌بیند به طوری که تکذیبی‌ها را نمی‌بیند. مثلا هر هزاران دروغ آنها را باور می‌کند. احساس می‌کند در محیطی پر از دروغ قرار دارد و آدم کم کم نسبت به روابط انسانی و زیر ساخت ها و همه چیز شک دارد. مغز یک ویژگی دارد به اسم تامین دادن که موضوعات را به باقی جنبه‌ها ربط می‌دهد. 

 پیاده نظام هایی که مفت و رایگان زندگی خود برای دشمن تلف می‌کنند

 یک فرد این چنینی تبدیل به یک پیاده نظامی می‌شود که مفت و رایگان همه جان و خانواده خود را برای رسیدن  و تحقق نقشه یک عده‌ای آنور آبی می‌گذارد. افرادی که در کشورهای دشمن بر سر خانه و زندگی خود و درآمدهای دلاری خود نشسته‌اند و فردی در داخل کشور ما را با دروغ گول می‌زنند و به جنگ می‌فرستند و این فرد همه چیز خود را از دست می‌دهد و چیزی هم عایدش نخواهد شد. »

دودی که در چشم همه می‌رود

*رسانه های معاند سعی می کنند با اظهارات دروغین مردم را به انقلاب دعوت کنند، و قصد بر هم زدن آرامش کشور را دارند، تحلیل شما چیست؟

اگر منطقی بخواهیم فکر کنیم، هیچ انقلابی نمی‌تواند پایه‌های خود را بر خون مردم بنا کند. اما براندازان در حال انجام همین کار هستند و با خشونت جلو می‌آیند. در علم روانشناسی خشونت نشان دهنده ضعف است. چراکه هدف‌شان اصلا ایجاد انقلاب نیست، بلکه هدف این است که رعب و وحشت به وجود بیاورند.

این رفتارهای خشونت آمیز افراد بیگانه  باعث سوء استفاده کشورهای دیگر می‌شود و برای جامعه هم پیامدهای اجتماعی خسارت باری دارد. تخریب‌هایی که در اتوبوس‌ها، آمبولانس‌ها، ادارات، بورس و اقتصاد‌ ایجاد می‌کند هم از خسارت های این گمراهی است و دود آن در چشم همه می‌رود. بنابراین دروغ شنیدن پیامدهای فردی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در بردارد.

از این گذشته به مرور هنجارشکنی تبدیل به یک سنت و بِدعت می‌شود و این بدعت وقتی در جامعه جا بیفتد، محدود به اکنون نیست، بلکه بعدها که خود فردی که در اغتشاشات شرکت کرده اگر به دنبال قانون برود می‌بیند که اراذل و اوباش در مملکت جا افتاده است و متوجه پیامدهای این کار می‌شود. اما باید بداند که خودش این بدعت را ایجاد کرد و اعتبار و ارزش و جایگاه قوانین و مجریان قانون را خودش با دست‌های خودش تخریب کرده است. »

گوشی که نمی‌خواهد بشنود

*پس چطور باید با فردی که توسط اخبارهای غلط بمباران شده است برخورد کنیم که او را معالجه کرده باشیم؟

قبل از اینکه بخواهیم هرگونه محتوایی تولید کنیم و فرد را آموزش دهیم که سواد رسانه‌ای و بینش و اعتقاد پیدا کند که اینجا را وطن خود اوست و چشم‌هایش باز شود، باید بدانیم که این فرد تمام چشم و گوش و عقل خود را به رسانه‌های فارسی زبان آنور آبی سپرده است که خیر خواه این مملکت نیستند و نمی‌توان به این راحتی ها او را راهنمایی کرد.

برخی ایرانی‌ها بر ملیت و تبار و آریایی بودن خود تعصب دارند و برخی حتی به اعراب توهین می‌کنیم اما چرا همین افراد متعصب که مخالف اعراب هستند به رسانه های عربستان سعوی و سعودی اینترنشنال اعتماد می‌کنند و آنها را خودی می‌دانند؟ 

همچنین انگلیس که نصف جمعیت ایران را در جنگ جهانی اول به قتل رساند و به آنها گرسنگی داد، آیا عاقلانه است که ما بنشینیم پای صحبت‌های آن‌ها و به آنها گوش بسپاریم. اما متاسفانه وقتی این ها را به جوانان و افرادی که مخاطب پر و پا قرص شبکه های معاند هستند بگوییم، آنها اصلا گوش نمی‌دهند و هیچ تمایلی به شنیدن نشان نمی‌دهند بنابراین برای چنین فردی هیچ راه حلی وجود ندارد. وقتی یک نفر نمی‌خواهد بشنود، خدا هم نمی‌تواند آن را نجات دهد.  با این تفاسیر یک نفر که همه چشم و گوشش پر از دروغ است در ابتدا باید چشم و گوشش را باز کرد. 

این افراد تابع یک جهالت کور هستند و در جای جای کشور به رسانه‌های داخلی توجه نمی‌کنند. صادقانه بگویم صدها شبکه‌های اجتماعی هم افتتاح شود آنها به آن گوش نمی‌دهند. از رادیو‌ها و شبکه‌های اجتماعی داخلی فراری هستند و حال و حوصله گوش دادن به آن را ندارند.»

پای استادان و معلمان هم گیر است

*جوانان و نوجوانان به دلیل کم بودن سن و سال و تجربه شان بیشترین صدمه را از دروغ می‌بینند و خیلی سریع اظهارات رسانه های معاند را قبول می‌کنند، راهکارتون برای این قشر از افراد چی هست؟

«مهم ترین محیط آموزشی جوانان نوجوانان و کودکان در مدارس و دانشگاه‌هاست و اصلی ترین جایی است که می‌شود کاری کرد که مخاطبان آن را گوش کنند. باید برای این قشر کار فرهنگی انجام داد و آنها را با پیشرفت‌های کشور آشنا کرد. بچه‌ها را به بازدید های علمی به کارخانه‌ها و هواپیماسازی و صنایع و تکنولوژی برد تا پیشرفت های کشورشان را ببینند. همچنین بچه‌ها را به زندان‌ها ببریم و به آنها غیر مستقیم نشان دهیم که سزای کار خلاف چیست تا عبرت گرفتن را یاد بگیرند. 

از نظر من اگر جنایت یا قتل یا آتش سوزی در کشور صورت بگیرد پای تک تک استادان و معلم‌ها گیر است. خود من هم استاد هستم. معلم و استاد اجازه ندارد که در محیط‌های آموزشی نگرش‌ها و اندیشه‌های سیاسی خود را نشر دهد. هر معلمی که سرکلاس تلاش می‌کند غیر مستقیم یا مستقیم ریشه این مملکت را بزند، دستش به تمام خون‌های ریخته شده و خسارت‌های مالی آلوده است. متاسفانه در مملکت ما برخی از افراد برای خودشان کسی شده‌اند و فرای قانون عمل می‌کنند. بیشتر مشکلات ریشه در محیط‌های آموزشی دارد. باید به جوانان یاد داده شود که همه یک خانواده  هستیم. »

به هر توهین دشمنان نباید واکنش نشان داد

*برخی از رسانه ها سعی دارند اوضاع داخلی ایران را بد نشان دهند و بگویند در کشورمان همه مخالف انقلاب و نظام هستند؛ تحلیل شما چیست؟

«دنیای غرب آنقدر به خودش دروغ گفته است که کم کم خودش هم باور کرده است که اگر «هوچی بازی» در بیاورد می‌تواند در پیشبرد اهداف شومش موفق باشد.  در ابتدا باید آرامش‌مان را حفظ کنیم.

مقوله محور مقاومت و جمهوری اسلامی و اندیشه‌های دینی و  قران ریشه ۱۴۰۰ساله دارد، مگر کشک است که با شعار‌های آب دوغ خیاری این ریشه را بخشکاند؟ مردم کشورمان حاضرند جان و مال خود را نه یک بار، بلکه صد بار برای این ریشه بگذارند. اتحاد بین اقوام کشور ایران ریشه ۵ هزار ساله است.

همه ما بچه‌های یک خانواده هستیم

 هم وطنانمان را دشمن نپنداریم. تفکر دشمنی  بین ما اختلاف می‌اندازد. بلکه همدیگر را به چشم خانواده نگاه کنیم و دشمن نبینیم. همه ما بچه‌های یک خانواده هستیم. حتی کسی که تظاهرات می‌کند دشمن نیست. اساسا تفکر دشمنی که بین ما اختلاف می‌اندازد بد است. همانطور که گاهی در خانواده دعوا می‌شود در کشور هم ممکن است مشکل و انتقادی وجود داشته باشد. اما برای حل کردن آن باید بدانیم همه ما خانواده‌ایم و ممکن است در بالا و پایین‌ها گوشت هم دیگر را بخوریم اما استخوان هم را دور نمی‌اندازیم.» 

پایان پیام/

پایان پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: دروغ نشر اکاذیب دروغ گویی 17 هزار دروغ یک خانواده رسانه ها جنگ نرم بچه ها یک نفر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۲۱۳۱۲۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اختلال ترس از فراموش شدن چیست؟

به گزارش گروه اجتماعی ایسکانیوز، بیشتر مردم امیدوارند که عزیزانشان از آنها به نیکی یاد کنند و طبیعی است که گهگاه نگران فراموش شدنشان باشند. اما برای برخی، ترس از فراموش شدن یا نادیده گرفته شدن را می توان به عنوان یک فوبیا در نظر گرفت.

بیشتر بخوانید: تله فوبیا یا اضطراب تلفن چیست؟

آتازاگورافوبیا ترس غیرعادی از به یاد ماندن است. همچنین می تواند شامل ترس از فراموش کردن کسی یا چیزی باشد. اگر ترس شما شامل فراموش شدن توسط یک فرد یا گروه اجتماعی خاص باشد، ممکن است بخشی از یک نوع فوبیای اجتماعی در نظر گرفته شود.

این مقاله به ویژگی‌های ترس از فراموشی و همچنین علل، علائم و گزینه‌های درمانی این فوبیا می‌پردازد.

تعریف ترس از فراموش شدن

آتازاگورافوبیا ترس شدید یا غیرمنطقی از فراموش شدن یا فراموش کردن کسی یا چیزی است؛ همچنین ممکن است شامل ترس از نادیده گرفته شدن یا جایگزین شدن باشد.

در برخی موارد، این وضعیت را می توان بخشی از فوبیای اجتماعی در نظر گرفت. تخمین زده می شود که ۱۵ میلیون آمریکایی با یک فوبیای اجتماعی زندگی می کنند. فوبیای اجتماعی زمانی است که ترس غیرمنطقی از قضاوت یا طرد شدن در یک موقعیت اجتماعی خاص دارید.

افراد مبتلا به آتازاگورافوبیا ممکن است اضطراب، استرس، یا وحشت ناتوان کننده ای را تجربه کنند که فقط به این فکر می کنند که فراموش می شوند. شما همچنین ممکن است علائم فیزیکی اضطراب مانند حالت تهوع، ضربان قلب سریع یا حتی یک حمله پانیک تمام عیار را هنگام مواجهه با ترس خود تجربه کنید.

ترس از فراموش شدن نیز ممکن است با نگرانی های خاص در مورد از دست دادن حافظه، مانند ترس از ابتلا به بیماری آلزایمر یا زوال عقل مرتبط باشد. این ترس ممکن است در حین مراقبت از فردی با این وضعیت ایجاد شود.


علائم آتازاگورافوبیا چیست؟

مانند بسیاری از فوبیاها، ترس از فراموشی می تواند با علائم روحی و جسمی همراه باشد. افراد مبتلا به آتازاگورافوبیا اگر واقعاً در یک موقعیت اجتماعی فراموش شوند یا نادیده گرفته شوند، یا زمانی که با فکر فراموش شدن یا فراموش کردن کسی یا چیزی مواجه شوند، ممکن است علائمی خاص را تجربه کنند.

علائم آتازاگورافوبیا ممکن است شامل موارد زیر باشد:

ترس و اضطراب بیمارگونه زمانی که نادیده گرفته می شوند یا فراموش می شوند یا درک می کنند که ممکن است فراموش شوند.

دلهره و اضطراب شدید فقط به فکر فراموش شدن

اضطراب شدیدی که با خطر واقعی فراموش شدن تناسب ندارد

تجربه احساس فاجعه یا عذاب قریب الوقوع در مواجهه با موقعیتی که نگرانی از دست دادن حافظه یا فراموش نشدن را برمی انگیزد.

حالت تهوع یا ناراحتی شکمی

مشکل در خوابیدن

اجتناب از موقعیت‌های اجتماعی که در آن‌ها احتمال فراموشی یا نادیده گرفته شدن وجود دارد

درد ناشی از تنش در نواحی خاصی از بدن

وحشت زدگی

علل آتازاگورافوبیا چیست؟

فوبیا باعث واکنش استرس فرد می شود که به عنوان پاسخ جنگ یا گریز نیز شناخته می شود. دلایل متعددی وجود دارد که این پاسخ استرس ممکن است با ترس از فراموش شدن ایجاد شود، از جمله:

ژنتیک: ژن‌های خاصی که توسط والدین بیولوژیکی منتقل می‌شوند نقش مهمی در فوبیا و سایر اختلالات اضطرابی دارند.

تجربه یادگیری مشاهده شده: اگر یکی از والدین یا خواهر و برادر از همین موضوع می ترسد، ممکن است فرد یاد گرفته باشد که از فراموش شدن بترسد.

تجربه یادگیری مستقیم: سابقه تروما یا تجربه آسیب زا مانند فراموش شدن، پشت سر گذاشتن یا رها شدن یا از دست دادن والدین یا مراقب می تواند به ترس از فراموش شدن کمک کند.

تجربه یادگیری اطلاعاتی: قرار گرفتن در معرض افرادی که حافظه خود را از دست می دهند، مانند مراقبت از فرد مبتلا به زوال عقل یا آلزایمر، ممکن است منجر به ایجاد ترس از فراموشی شود.

آتازاگورافوبیا چگونه تشخیص داده می شود؟

برای تشخیص آتازاگورافوبیا، یک متخصص سلامت روان به ویرایش پنجم « راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی » (DSM-۵)، کتابچه راهنمای رسمی انجمن روان‌پزشکی آمریکا مراجعه می‌کند.

DSM-۵ آتازاگورافوبیا را به عنوان یک وضعیت سلامت روان نمی شناسد، اما این وضعیت ممکن است به عنوان یک فوبیا خاص واجد شرایط باشد.

این راهنما از معیارهای تشخیصی زیر برای تشخیص فوبیای خاص استفاده می کند:

ترس پایدار است و بیش از شش ماه ادامه دارد.

از ترس به طور فعال اجتناب می شود و تقریباً همیشه باعث اضطراب فوری می شود.

ترس با خطر واقعی موقعیت تناسبی ندارد.

ترس باعث اختلال قابل توجهی در زمینه های اساسی عملکرد، از جمله عملکرد اجتماعی و شغلی می شود.

آتازاگورافوبیا چگونه درمان می شود؟

گزینه های درمانی مختلفی وجود دارد که می تواند به بیمارانی که فوبیا دارند کمک کند. یک متخصص مراقبت های روان یک برنامه درمانی بر اساس علائمی که ارائه می دهید ایجاد می کند.

برخی از گزینه های درمانی مورد استفاده برای رفع ترس از فراموشی ممکن است عبارتند از:

درمان شناختی رفتاری (CBT): این یک نوع گفتگو درمانی است که شامل تغییر افکار و رفتارهای فرد می شود. این به افراد کمک می کند تا یاد بگیرند که الگوهای تفکر ناسازگار (مشکل ساز) و رفتارهای مرتبط با فوبیای خاص خود را بهتر شناسایی و تغییر دهند. CBT یک درمان خط اول برای اختلالات اضطرابی در نظر گرفته می شود.

مواجهه درمانی: این درمان برای سال ها درمان اولیه برای فوبیا بوده است. به طور کلی شامل قرار دادن تدریجی یک فرد در معرض فوبیا به روشی ایمن برای کاهش اجتناب و کاهش ترس در طول زمان است.

میانجیگری ذهن آگاهی: این یک نوع تمرین مراقبه است که بر حضور کامل در لحظه فعلی تمرکز دارد. می تواند به شما در مدیریت سطوح اضطراب و ترس کمک کند.

دارو: گاهی اوقات از داروها برای کاهش علائم اضطراب که بخشی از فوبیا هستند، یا اگر همزمان علائم افسردگی یا یک اختلال اضطرابی اضافی وجود داشته باشد، استفاده می شود. داروها ممکن است شامل داروهای ضد اضطراب یا ضد افسردگی باشند.

خلاصه

ترس از فراموش شدن را آتازاگورافوبیا می نامند؛ وقتی فردی به این وضعیت مبتلا می شود، ترس شدیدی از فراموش شدن یا به یاد نیاوردن کسی یا چیزی وجود دارد. گزینه های درمانی مانند تکنیک های ذهن آگاهی، درمان شناختی رفتاری و دارو وجود دارد. کار با یک متخصص مراقبت های روان دارای مجوز می تواند به شما در مدیریت این وضعیت کمک کند.

منبع: سلامت نیوز

انتهای پیام/

کد خبر: 1228756 برچسب‌ها روان شناسی

دیگر خبرها

  • رویداد جامعه‌پرداز با موضوع خانواده و جمعیت در البرز برگزار می‌شود
  • نصری: اجازه ندهید این روایت دروغ را پخش کنند!
  • تویوتا برای جوانان و خانواده ها خودروی برقی می سازد
  • اختلال ترس از فراموش شدن چیست؟
  • استاندار همدان: هدف اصلی دشمنان جوانان هستند
  • آلبوصبیح: استقلال را فراموش کردیم
  • دشمنان برای رواج بی حیایی و بی عفتی در جامعه تلاش می کنند
  • آغاز بلیت‌فروشی «آن‌ها دروغ می‌گویند» از ظهر امروز
  • تصاویری از تشکیل چندین دریاچه‌ شیرابه در تهران؛ وعده مسئولان دروغ شد! | فیلم
  • تجربه زیستی از فضای کار اشتراکی مادران و کودکان در مساجد/ بستری برای رشد و تعالی خانواده